10 روز تا 6 ماهگی
چه بد قانونی است این قانون مرخصی بعد از زایمان...
دقیقا موقعی که کوچولویت بسیار شیرین شده و حسابی دلبری میکنه...
و دقیقا زمانی که کوچولویت کاملا مامانی شده. کمتر با اسباب بازی هایش بازی میکند و هر جا باشم خودش را با تقلای زیاد و به سرعت میرساند کنارم و دستهایش را باز میکند که بغلم کن!
و موقع گریه فقط و فقط تو بغل مامانش آروم میشه...
و این یعنی اینکه وابستگی و محبت مادر و فرزندی به اوجش رسیده...
این قانون لعنتی میگه خوب بسه دیگه، باید هر روز صبح تا عصر از همدیگه جدا بشین...
تقویم را که میبینم، یا تاریخ را که اخبار میگه، و حتی همین روزشمار بالای وبلاگ که همشون دارن بهم میفهمونن که کمتر از ده روز دیگه مونده...قلبم میخواهد تکه تکه بشه...حتی تو این روزهای اندک هم دلم را خوش کردم که قانون 9 ماه را ابلاغ کنن...
همه نزدیکانمون ناراحتن...صدرا از همه بیشتر...همسر است و پدر... ناراحتی عزیزترین کسانش را نمیتواند ببیند...
دلم برای دخترکم میسوزد که خبر ندارد قرار است این اتفاق بیفتد...دلم میسوزد که میدانم چقدر اذیت خواهد شد آن روزهای اول...دلم میسوزد که میدانم این جدایی اشتباه است ولی این جبر لعنتی روزگار نمیگذارد...