تسنیمتسنیم، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه سن داره

امید دل مامان و بابا

بدون عنوان

1391/7/11 0:00
نویسنده : مامان و بابا
389 بازدید
اشتراک گذاری

چند روزی است این سرفه های کوچولویت اذیتت میکنند. خیلی تلاش کردم بهتر شوی. لباس هایت را بیشتر کردم و همیشه جوراب پایت میکنم. شب ها بیشتر حواسم جمع است که پتویت را کنار نزنی. ولی انگار فایده ای ندارد تلاشهایم. سرفه هایت اذیتت میکنند... مرا یاد بچگی ام می اندازد و سرفه های مدام شبانگاهی ام که همه خانواده را بیدار میکرد. مامانی با بخور...خودش هم با من میامد زیر پتو که ناراحت نباشم از بخور و از تنهایی...بابایی با دارو و آب گرم... خاله ها هم ناراحت می آمدند کنارم... دایی هم که خیلی کوچک بود...

همه نگرانی ام در بارداری این بود که این آلرژی لعنتی را به ارث نبری...آلرژی که در کودکی ام شده بود آسم کودکان و اینقدر اذیتم میکرد که... خیلی روزها و به خصوص شب های سختی داشتم و اصلا دوست ندارم تجربه کنی آن روزها را... زجر میکشم از سیگاری که در دستان عزیزانمان میبینم و میدانم چقدر میتواند این آلرژی را در تو تحریک کند...و میترسم... نه...من تو را به خدای مهربانمان سپرده ام و خواسته ام شب ها و روزهای سخت کودکی ام را تجربه نکنی... میدانم سرماخوردگی کوچولویت زود خوب خواهد شد و اگر آلرژی ات تحریک نشود مطمئنا تجربه نمیکنی سختی سرفه های شبانه را...

میخواهم از این یک هفته در کنار تو نهایت لذت را ببرم و خیلی غصه آینده را نخورمنیشخند...درست مثل تو که در لحظه زندگی میکنی و نگرانی ای از آینده نداریقلب

ممنونم از همه دوستانمون از ابراز همدردی هایشان که قوت قلبی است برایم و از همه میخواهم دعا کنند که آرامش دلم بیشتر شود.

پ.ن: امروز خیلی روز پر هیجانی بود. محمد طه و مامانش خونمون بودن. داشتیم ناهار میخوردیم که مامان علی کوچولو(هفته 40 تو دل مامانشه) زنگ زد و از روی سونوش با پرس و جو فهمیدیم تو سونو نوشته آقا تو دل مامانش خرابکاری کرده(و این یعنی ختم بارداری و سزارین). من هم که قول داده بودم که موقع زایمان برم بیمارستانمون کنارش از طرفی مهمون داشتماسترس اصلا نمیفهمیدم چی میخورم...خلاصه بعد از کلی ماجرا (مامانش رفت بیمارستان+سفارش تلفنی+NSTداد) معلوم شد همه چیز خوبه و خوب یه موقع هایی سونو گرافی اشتباه میکنهنیشخند

 

حمام 9/7/91

 دیروز بعد از یه حمام حسابی، حسابی پوشوندیمت که سرما خوردگی ات بدتر نشهماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مامانی درسا
11 مهر 91 2:14
هزار ماشاالله به این دختری مثل یه فرشته کوچولوی خوشگل شده .... عزیزم دلم واست یه ریزه شده مامانی واسه شما هم ...... خوشحالم دوباره اومدم و روی ماه دخترمو دیدم
فاطمه
11 مهر 91 12:44
چه قدر قشنگ گفتی. باید مثل بچه ها زندگی کرد . در لحظه و بدون نگرانی از آینده. این نگرانی از آینده داره منو کلافه می کنه .
خدایا یعنی باید تا هفته 40 منتظر موند؟


بعضی وقت ها هم تا 42 هفتگی...
خاله اسیه
12 مهر 91 9:05
الهی من فدات بشم خانم کوچولو قربونت برم اینقدرخانمی
الهام مامان آوینا
12 مهر 91 17:26
انشاا... که زود زود خوب میشه. دختر من هم این شبا سرفه های تک تک می کنه. عکسش چه ناز افتاده الهههههههههههههههههی عزیزم....
مامان حسناسادات
13 مهر 91 10:55
ایشالا که زود خوب بشی خاله و برای مامانت حسابی شیطونی کنی
بابای امیرحسین
13 مهر 91 22:04
انشالله چیزی نیست و به راحتی این سرماخوردگی سپری میشه. برای من برعکس بود. از نوجوانی بامنه این سرفه ها. بعضی وقتها اونقدر تشدید میشد که مثل جانبازهای شیمیایی میشدم! و البته هنوزهم هست. البته کمتر. و هنوز هم پس از کلی تست و درمان نفهمیدیم چیه! انشاالله ان آلرژی لعنتی و این ناشناخته لعنتی تر سراغ بچه هامان نیاید. جسارتا اشتراک خانواده های ما دارد به تعداد قابل توجهی میل میکند!
مامان محمد صادق(زهرا)
14 مهر 91 20:40
الهی! ان شاللا زودی خوب شی نانازی...
مامان حانیه
14 مهر 91 22:57
ان شاالله هر چه زودتر خانم خوشگل ها خوب بشه مثل اینکه همه مریض شدن ها
سمان مامان آرشیدا
14 مهر 91 23:14
آخی عزیزم. چه ناز و خوردنی شده بعد از حموم. مامانی نگران نباش ایشاللا یه سرما خوردگی سادست و آلرژی نیست. و زودی خوب میشه. منم آرشیدا یه مدت خیلی سرفه میکرد بهش نشاسته دادم خوب شد.
مامان ترنم کوچولو
15 مهر 91 22:46
ایشالله زودی خوب شی هنوز سرماها شروع نشده این نی نی ها مریضی هاشون شروع شد ترنم منم بیشتر از یه هفته است سرما خوردست
زهرا
16 مهر 91 16:47
حنانه هم حسابی سرما خورده بود. من هم مردم و زنده شدم. مریضی این کوچولوهای معصوم آدمو از پا میندازه. ولی نگران نباش عزیزم. انشالا زود زود خوب میشه.
زهرا
16 مهر 91 16:53
راستی یادم رفت بگم. تسنیم عین یه فرشته ی کوچولوی واقعی واقعی شده
الهام مامان آوینا
16 مهر 91 18:28
عزیزم دیگه پست نمی گذاری قبل از سر کار رفتنت؟؟؟؟؟؟


ان شالله میذارم به زودی
سرم یکم شلوغ بوده
شما از 3 مهر پست نذاشتی
مامی امیرحسین
16 مهر 91 19:10
ممنون عزیزم از راهنمایی خوبت. خصوصی گذاشتم
مامان طهورا
16 مهر 91 20:41
سلام ما برگشتیم. به زودی علت غیبت رو در وبلاگ میذارم