پایان یک و نیم سالگی+ دندان نهم+...
گلم 18 ماه اول زندگی ات هم تموم شد. پایان 18 ماهگی یعنی شروع یه مرحله پر از یادگیری
یکی از فامیل هامون که متخصص گفتار درمانی هست میگفت دوره یادگیری صحبت کردن بچه ها بین 18 ماهگی تا دوسالگیه و خیلی کارهای دیگه که تا قبل دوسالگی یاد میگیری
یادمه دوستی میگفت بچه هام یکباره از روز تولد دو سالگی شون خیلی آقا شده بودن و از کله شقی های قبل از اون خبری نیست
این روزها که واقعا انرژی ات زیاده و هرجا میریم به قول معروف آتیش میسوزونی از دست شما کل دکوراسیون خونه میزبان میریزه! بعد هم که چیزی دم دستت نباشه شروع میکنی از میز تلویزیون و میزهای جلو مبلی و ناهارخوری و ... بری بالاخلاصه هرجا میریم اولش خیلی خانومی همه میگن وای چه دختر خانومی داری بعد خودش میگن مثل اینکه چشمش زدیمهمین میشه که مجبور میشیم جایی زیاد نمونیم و زود بیاییم خونه
تعداد لغت هایی که میتونی بگی روز به روز بیشتر شده: دیشب که با عمه سارا اینا رفته بودیم خونه خاله حمیده که قراره مهدیار خان 27 مهر بدنیا بیان، تو راه خیلی از لغاتی که عمه میگفت را براش تکرار میکردی با مزه ترینش: امیرعلی بود که خیلی ناز گفتی
دو تا لغت بد(با عرض شرمندگی) هم یاد گرفتی: ننر(nonor ) که یه روز که خونه مامانی اینا بودیم خیلی همه دیگه آتیش سوزوندی بعد هم هرچی میخواستی و خاله نمیداد جیغ میزدی یا از این گریه الکی ها میکردی. خاله هم بهت گفت ننر(بنده خدا شوخی کرد ها) ولی شما خیلی خوشت اومده بود مرتب این لغت را تکرار میکردی(شاید هم میدیدی با خندمون میگیره از گفتنش توسط شما بیشتر میگفتی)
لغت دیگه: پررو که این هم دستپخت عمه ساراست(از بس از نوزادی ات بهت میگفت یادگرفتی) میگه میخوام یادش بدم به امیرعلی بگه
دوشب پیش رفتی نشستی یه گوشه نی نی به دست شروع کردی به دستشویی کردن و گفتی جــــــــــــــــــــــــــــیش بعد هم نی نی را وایسوندی و گفتی نی نی جیش(یعنی نی نی تو هم ج ی ش کن) کلی از این کارت خندیدیم
شنبه هم رفتیم چکاپ 18 ماهگی ات. خدا راشکر دکتر از همه چیز راضی بود. شما هم خیلی خانوم بودی و غیر از برای قد کردنت گریه نکردی!حتی دهنت را باز کردی دکتر حلقت را معاینه کنه من نگران بسته نشدن ملاجت بودم که دکتر معاینه کرد گفت خوبه بعد هم گفت ملاج دختربچه ها بین 18 تا 24 ماهگی بسته میشه...
سه شنبه هم میریم واکسن بزنی
راستی جمعه داشتم دندونهات را نگاه میکردم که ببینم اون چهار تایی که سفیدی شون خیلی وقته معلومه در اومدن که دیدم ای بابا یه دندون جا انداختی و یه آسیاب بالا سمت چپ در آوردی حالا کی دراومده نمیدونم!!!
عکسهای پارک نهج البلاغه را بعدا میام میذارم