وروجک چهارده و نیم ماهه ما
واقعا یکی از معجزات خداست که یه فسقلی یکسال و دو سه ماهه با کمتر از 10 کیلو وزن چنان انرژی به یه خونواده میده که از یه دختر عموی بابایی10 ساله تا پدربزرگ پدری 80 و چندساله را از ته دل میخندونه و همه را شیفته خودش کرده که اگه یه روز نبیننش کلی دلتنگش میشن و زنگ میزنن حالش را میپرسن
شیرین کاریهاش زیادن اینا را فعلا یادم میاد:
* وروجک مامان همه اعضای بدنش را بلده ها مثلا بهش بگی دستا بالا!جفت دستا تا آخر میان بالایا موهات را شونه کن میره شونه برمیداره موهاش را شونه میکنه!ولی اینقدر ناقلاست که همینجوری بپرسیم دستت کو؟ چشمت کو؟و... نمیگه!!!تنها وقتی که جواب سوالهام را میده موقع شیرخوردنه!!!!تمام اعضای بدنش : دست،پا،چشم،گوش،مو،دماغ،دهن،زبون، دندون و شکم را نشونم میده(پیرهنش را میزنه بالا مثل طبل میکوبونه روی شکمش) چندباری هم ابروهاش را نشون داده!!میگیم لاک هات کو؟؟؟ انگشتهای پاهاش را تکون میده
* کلا با خاله ها، دایی و عموش خیـــــــــــــــــــــــــــــلی صمیمیه
میره از مبل بالا مثل رئیس ها لم میده بلند بلند عموش را که تو اتاقه صدا میزنه: دجاد(سجاد) خیلی صحنه خنده داری میشه
کوچیکتر که بود عمو میگفت ولی دوسه ماهیه فقط دجاد با عموش که کار داره راه میوفته تو خونه دجاد دجاد میگه
بهش میگیم کی پاهات را لاک زده؟؟ میگه: دَرا(زهرا، همون خاله زهرا) خاله زهرا را هم درا میگه! تا ببینیم خاله آسیه بیاد چی صداش میکنه
دایی محمود کنکوری را هم مَمو یا مَمود میگه بچمون خیلی راحت و صمیمیه
* شیر که میخواد میاد به لباسم اشاره میکنه میگه مَ مَ !!!! جالبه نصفه شبها هم که از خواب بیدار میشه میاد کنارم و میگه مَ مَ
* روزها که خونه مامان بزرگش هست مطهره دخترعموی باباش گاهی میاد پیشش. مطهره هم فن هایی که صبح تو کلاس ژیمناستیک یاد میگیره را جلوش اجرا میکنه. فسقلی ما هم میخواد تقلید کنه. یاد گرفته روی یه پاش وایسه یه پاش را تا زانو میاره بالا و رو اون یکی می ایسته
میره روی پاتختی هامون و می پره پایین ومیخنده(اینو باباش حدود یک ماه پیش یادش داد!من هم حرص خوردم که همه این کارهای خطرناک را باباها یاد بچه هاشون میدن)
* علاوه بر اینکه دور خودش میچرخه و کلی هم از این کار خوشش میاد و راضی نمیشه بشینه! دور هرچیزی که بشه چرخید، میچرخه: دور سفره و میز ناهار خوری و... دور میز ناهار خوری گرد مامان بزرگ خلاف هم میچرخیدیم و وقتی بهم میرسیدیم اینقدر میخندیدیم خیلـــــــــــی کیف داشت.
* بشین پاشو، کلاغ پر، لی لی حوضک، اتل متل را بلده. ولی به غیر از بشن پاشو حوصله بقیه را چون نشستنی هستن نداره و زود پامیشه میره
* این یکی را من واقعا موندم چطور هر روز ماهرتر میشه: رقصیدن از اونجایی که ما دوتا هیچی ازش بلد نیستیم و حتی تو عروسیمون هم نرقصیدیم!!! این دخملی ما به کی رفته؟ خدا میدونه
قبلا فقط دستاش را تکون میداد. جدیدا میره رو انگشت های پاهاش و یه چرخی هم میزنه!!!!!!!!!!!!!! یعنی من میبینم واقعا اینجوری میشم میگن استعداد رقص باله داره
*آهنگ هم که تلویزیون پخش میکنه شروع میکنه به دس دسی. همه هم باید با خانوم دست بزنیم هرکس هم نزنه صداش میکنه که دست بزن
* قایم موشک: مثل همه بچه خیلی دوست داره. مدلهای مختلفی قایم میشه: قبلا میرفت پشت در و میگفت دا و با خنده میومد بیرون. جدیدا دستاش را میذاره رو چشمهاش و قایم میشه! یا میره زیر رومیزی میز ناهار خوری و... پریشب خیلی بامزه قایم شد: رفت رو فرش مثل حالت سجده بعد سرش را میاورد بالا میگفت داااا فسقلی فکر کرده اون ما را نمیبینه مثلا قایم شده
* روز به روزهم داره وابستگی اش به من بیشتر میشه و همش دوست داره یا تو بغلم باشه و یا وقتی نشستم عقب عقب میاد میشینه رو پاهام. بیرون که میریم کالسکه خالیه و حتی حاضر نیست راه بره باید بیاد تو بغلم. حتی باباش هم بهش میگه میای تو بغلم دست باباش را پس میزنه با ناز میگه نه ولی بابایی اش بالاخره بغلش میکنه
پ.ن: دایی محمود تسنیم فردا صبح کنکور داره دعا یادتون نره لطفا