تسنیمتسنیم، تا این لحظه: 12 سال و 20 روز سن داره

امید دل مامان و بابا

شروعی دیگر

سلام دخمل عزیزم دیگه خانوم شدی برای خودت آخه 2 ساله شدی و این اتفاق مهم یعنی پایان 2 سال شیرین از زندگی تو اینقدر مهم هست که باز بابایی تنبلتو دست به قلم کنی نمیدوتی چقدر از بودنت شادیم و چه معنی زیبایی بخشیدی به زندگی ،میدونی زندگی مون رو مثل هزار تویی کردی که با حضور تو هر روز یه وجه جدیدش افتتاح میشه که منو مامان خیلی لذت میبریم دیشب داشتم به این فکر میکردم که گلم یه زمانی که خیلی هم دور نبود وقتی یک کلمه به من میگفت :((بابایی دون=یعنی بابایی جون)) چقدر خوشحال میشدم و کیف میکردم حالا دیگه دخترم داره با ما صحبت میکنه جمله 2-3 کلمه ای،خیلی برام شیرین بود چند شب قبل وقتی سر نماز بودیم ((یهویی)) برگشتی گفتی : ((خدایا بابام نماز میخونه...
18 فروردين 1393

بدون عنوان

این روزها که عید  دیدنی میرویم موقع عیدی دادن که میشود دخترک با خوشحالی دستانش را برای گرفتن عیدی آماده میکند و میگوید: عیدیه عیدیه دقیقه ای نمیگذرد که عیدی ها را مچاله میکند و میگوید: آشغاله آشغاله   ...
10 فروردين 1393

زیبایی شناسی

- با مامان جون رفته ایم به یک فروشگاه بزرگ پرده فروشی. تسنیم هم با باباحسین اش مشغول بازی است. من و مامان جون پرده ها را بهم نشون میدادیم و نظر میدادیم. تسنیم بدو بدو اومد جلو دست انداخت زیر یکی از پرده ها و گفت: خوشجله؟؟؟ - تسنیم صبح از خواب بیدار شد. همون جوری تو رختخواب گلهای کاغذ دیواری را یکی یکی نشونم میده میگه: خوشجله خوشجله!!! - دخترک اومده سراغم میگه: پاشو پاشو. بدو بدو کنان مرا برده کنار دایی که در حال نماز خونده. پاچه شلوار دایی را گرفته بهم نشون میده میگه: خوشجله؟ * من که هرچی نگاه کردم نفهمیدم کجای شلوار طوسی رنگ دایی خوشگله؟؟؟ ولی گفتم آره مامان جان خیلی قشنگه ...
14 بهمن 1392