آخرین روزهای 5 ماهگی
دوشنبه رفته بودیم دکتر دخملم برای راهنمایی ادامه غذاهاش. فرنی که دو سه هفته ای میشه شروع کرده به خوردنش. خانم دکتر هم که مثل همیشه از دیدنش کلی ذوق کرد. وقتی هم که داشت قلب و گوشش را چک میکرد که برنامه ای داشتیم من با یه دست سرش و با یه دست دستش را نگه داشته بودم و دکتر هم به سختی تلاش میکرد چکش کنه. دختری هم با اون یکی دستش گوشی پزشکی دکتر را میکشید. کلی از دستش خندیدیم
همینطور که دکتر داشت چکش میکرد، سر حرف باز شد. آخه من و دکتر یه جورایی همکاریم( مهندس تجهیزات پزشکی بیمارستانی که دکتر رییس گروه اطفالشه هستم) بهم گفت میخوای بذاریش و بیای سر کار؟؟؟ گفتم که خوب بله....یه نگاهی بهم کرد و گفت خدا لعنت کنه اون کسی که برای اولین بار گفت زنها باید کار کنن!!! مامان بزرگ تسنیم هم که باهامون بود گفت آره بچه زیر یک سال واقعا به مادر احتیاج داره...دکتر: دختر من 16 سالشه و هنوز هم تو همه کاراش به من محتاجه...
پ.ن 1: دکتر عضو هیات علمی دانشگاه و کلی شاگرد داره و رییس گروه نوزادان و اطفال بیمارستان که دومین NICU بزرگ کشور را داره
پ.ن2 :وزن تسنیم یک هفته قبل از 5 ماهگی 7560 بود. قد هم دکتر گفت چون یه فاکتور استرس زابرای مادره هر دو ماه یکبار چک میشن(قد 4 ماه و یک هفتگی 64cmو دور سر 42)
پ.ن3: غذاهای جدید: حریره بادام و سرلاک برنج. بعد از یک هفته سوپ ماهیچه با برنج و پیاز. قطره آهن هم اون موقع شروع میشه
پ.ن4: دیشب رفته بودیم پارک. با صدرا صحبت میکردیم. کلی نارحت بودم از اینکه فقط یک ماه دیگه مونده تا تموم شدن این باهم بودن دونفره من و تسنیم
پ.ن5: محمد علی عزیزم جدیدترین دوست تسنیم 12 شهریور بدنیا اومد. پسر زهرا یکی ازقدیمی ترین دوستانم. مبارکت باشه عزیزم