تسنیمتسنیم، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

امید دل مامان و بابا

بدون عنوان

1391/5/16 14:43
نویسنده : مامان و بابا
364 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب افطاری دعوت بودیم از طرف شرکتی که بابا صدرا توش کار  میکنه یه رستوان توی خیابون پاسداران. از صبحش حالم خوب نبود و میخواستم نرم ولی هرچی فکر کردم دیدم نمیشه. جماعتی منتظر بودن تا دختر کوچولوی ما را ببینن.آخه تو همکارای صدرا این دومین بچه است و اولین دختر، خلاصه خیلی اونجا همه دوسش دارن. وقتی رسیدیم یه جمعیت حدود 70 نفری ما را که دیدن گل از گلشون شکفت و بععععععععله بغل کردن دخترکم شروع شد. اول خودم دادمش بغل یکی از دوستای دانشگاهم که الان همکار صدراست که کاش نداده بودم...بقیه خواهش میکردن میشه بغلش کنیم؟؟؟؟من چی میگفتم؟؟؟ خلاصه به یکی که میدادم میدیدم دخترم بغل یکی چند تا میز اونطرف ترهتعجب اونایی هم که بهشون نرسیده بود sms میدادن که ماهم میخوایم...زبان دلم برای دخترم سوخت. رفتم دنبالش گفتم میشه لطفا دخترم را بهم بدین؟که دیدم واااااااای بغل یه آقاییه هم هیکل اون آقاهه که برره شعر میگفت...میترسیدم که تسنیم ازش بترسه، من که خودم ازش واقعا ترسیدم..

این دختر ما هم انقدر خانومه صداش تو بغل هیشکی در نیومد. خوب همه هم خوششون میومد بغلش کنن. هرکی هم تحویلش میداد میگفت رفتی خونه حتما براش اسفند دود کن. خلاصه دیشب بغل 70 نفری رفت و بزرگ ترین مهمونی که تاحالا رفته را تجربه کرد.

شب تو خونه احساس میکردم کتف های دخترم درد میکنه. باباش هم نشست و چند دقیق های کتف هاش را ماساژ داد و بعد از اینکه بازی سوریان تو المپیک را دیدیم که طلا گرفته بود، شیر خورد و خوابید.

افطاری نادکو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامانی
16 مرداد 91 14:48
الهییییییییییییی فداش شم که اینقد طرفدار داره


خدا نکنه.ان شاالله همیشه سایه ات بالای سر طه جون باشه
مامان امیرحسین
16 مرداد 91 14:55
نازی..
حالا اگه ناراحت نمیشی ما هم بغل!!!
دخمل به این خوش اخلاقی خوب آدم دلش میخواد دیگه


شما هم بغل!!!
درسا کوچولو و مامان
16 مرداد 91 19:13
سلام . به به مهمونی خوش گذشت تسنیم خانوم؟ الهی کتف هات درد نمی کنه که؟ نمی دونم چرا همه به فکر خودشونن که از بغل کردن بچه لذت ببرن بابا اگه دوسش دارید اذیتش نکنید اگه من بودم با درسا فرار می کردم از اونجا
مامان تسنیم سادات
16 مرداد 91 22:29
الهههههی بگردم واقعا 70 نفر بغلش کردن دخملی روووو....؟؟؟؟؟


بله تقریبا حدود 70 نفر.بعضی ها هم چند بار
الهام مامان آوینا
17 مرداد 91 11:35
الههههههههههههی - خاله چقققققققققققققدر اذیت شدی. آفرین به شما که آبرو داری کردی و هیچی نگفتی و خانووووووووووووووووم بودی...مهمتر از همه گذاشتی به بابا و مامان خوش بگذره.
مامانی
17 مرداد 91 13:30
4 ماهگیش مبارک هزیزم

رجوع به بالای وب

ممنون از دقت و توجهت خاله جون
مامان محمد صادق(زهرا)
17 مرداد 91 16:50
الهی! ماشاللا... خانومه دیگه! لا حول ولا قوه الا بالله... ***************************** منم ازین دور میماچمش! (اشکالی که نداره! بوس اینترنتیه دیگه!!!)
مامان محمد صادق(زهرا)
17 مرداد 91 16:51
****شبای قدر فراموشم نکنی!


منم به یادتونم!


محتاجیم به دعا
مامانی درسا
18 مرداد 91 11:06
الهی ماشاالله به این گل خانمی که صداش در نمیاد وای دختری من اگه چیزی باب میلش نباشه یه کولی بازی در میاره نگو و نپرس .... هزار ماشاالله به این گلم ........ همیشه به خوشی
مامان زینب خانم
18 مرداد 91 11:11
سلام 4ماهگی دخمل نازتون مبارک باشه. تو این شبهای عزیز التماس دعا دارم. قربون این دخمل نازتون برم خوب ماشالله دلبری میکنه که اینقدر طرفدار داره ها. من و همسرم تو یه حرکت انتحاری تو یه همچین مجلسی یه یاداشت به کریر زینب خانمی زده بودیم مثلا از زبون خودش که میگفت( میدونم خیلی دوست دارید منو بغلم کنید و بوسم کنید ولی چون حالا کوچمولوام بدنم دردش میاد لپ کوچولوم قرمز میشه !بجاش واسه همتون دعا میکنم. دوستون دارم)) خلاصه این باعث شد کسی بغلش نکنه همه پاهاشو میبوسیدن. حتماً یه صدقه خوب بنداز وقتی میخوای تو همچین مکانهایی بری. چون فقط صدقه میتونه رفع بلا کنه.


ممنون.حتما باید به همچین کاری فکر کنم..


صدقه ام همیشه براش میذاریم خاله جون
الهام مامان آوینا
18 مرداد 91 17:18
خاله جوووووووووووون فردا 4 ماهگیته ولی زودتر امدم بهت تبریک بگم عزیزم....


مرسی خاله الهام
سمان مامان آرشیدا
19 مرداد 91 2:21
خوب منم بودم دلم میخواست بغلش کنم این فرشته کوچولو رو. قربونش برم که صداش هم درنیومد.
مامانی
19 مرداد 91 14:05
سلام خانومی خوبی؟ تسنیم خانومم خوبه؟ این شبا ازت التماس دعا دارم منو پسرم و حاجی فراموش نشه راستی بروزم منتطرتم
مامان حسناسادات
20 مرداد 91 0:20
تسلیت... التماس دعا