کارهای جدیدی یاد گرفته ای گل خوشگلم
مثل همه همسن و سالهایت علاقه زیادی داری به چنگ زدناوایل وقتی شیر میخوردی چنگ مینداختی و پیرهنم را میچسبیدی ولی الان بیشتر دوست داری که انگشتم را بگیری و شیر بخوری.
بغلت که میکنیم امان نمی دهی. از کشیدن ریش های بابا صدرا شروع کردی به خصوص وقتی می برد بشورتت. دیروز هم که عینکش را چسبیده بودی و ول نمیکردی چنگ زده بودی به شیشه عینک. آخر سر هم من اومدم و به زور دستت را جدا کردم کشیدن موهای من را هم تازه شروع کردی و هر چه می گویم دخترم موهای من خودش به اندازه کافی میریزه نیازی به کندن شما نداره فایده ای ندارد
از وقتی هم که غلتیدن را یاد گرفته ای دیگه کافیه بذاریمت رو زمین، تا رومون را بر میگردونیم چرخیدی. بهت میگم تسنیم سه سوتمن هم سمت چپت که بیشتر اونطرفی میچرخی یکی از اسباب بازی هات را میذارم تا راحت نتونی غلت بزنی ولی انقدر تلاش میکنی که غلتت را میزنی.
امروز صبح ولی خیلی جالب بود ما خواب بودیم و تو از خواب بیدار شده بودی بی سر و صدا. فقط من حس میکردم یه چیزی هی میره بالا و محکم میخوره به پهلو هام. چشمام را باز کردم دیدم بله دخترم 90 درجه ای چرخیده و مرتب جفت پاهاش را بالا میبره و محکم میاره پایین و این پاهای محترم با شدت میخورن به پهلوی مبارک من دخترکم بیدار شده بوده و داشته با خودش بی سرو صدا بازی میکرده...
ماشاالله شما الان اینقدر شیطونی و یه لحظه آروم و قرار نداری، راه بیفتی چیکار میکنیخدا را شکر خونمون کوچیکه و سریع میتونم پیدات کنم