شیرین تر از عسل
گلم اول از همه عذرخواهی مامان پرمشغله ات را قبول کن که وقت نکردم بیام و از کارهایی که یاد گرفتی و خاطرات شیرینت بنویسم. میدونم اگه باز هم زمان بگذره همه این خاطرات شیرین یادم میره و جایی نوشته نمیشه که برات بمونه
جند وقتی است(حدودا یک ماه) که به عکسهات که تمام خونه از هال و اتاقها و آشپزخونه و روی یخچال و... هستن با این انگشت نمکی و خوردنی ات اشاره میکنی و میگی من من اولی را نشون میدی بعد شروع میکنی همشون را بهمون نشون میدی و من من میکنی. عکس سه نفرمون را هم نشون میدی و بابا و مامان میگی
خونه مامان بزرگ اینا بودیم به عکسی بچگی عمو اشاره کردی و گفتی عمو!!!!من اینجوری شدم بعد فهمیدم عمو بهت یاد داده که این عکس خودشه. عکسهای عموهای شهید من و بابا را میبینی و بر میداری بوس میکنی یعنی با این کارت دل مامان بزرگهای ما را حسابی بردی
هرچیزی هم میخوای با انگشتت اشاره میکنی مثلا آب یا عروسکهات. دیشب هم بعد از اینکه از حمام اومدی رفتی دم در حمام و به بابا گفتی: بابا بعد با انگشت به خودت اشاره کردی و بعد هم داخل حمام را نشون دادی. یعنی بابا باز من را ببر حمام. کلا عاشق حمامی و وقتی می بریمت کلی ذوق میکنی و اول هم جوجوی حمامت را نشون میدی که بهت بدیم.
دیروز برات بعد از مدت ها بی بی اینشتین گذاشتم(آخه از نوزادی ات کلا تلویزیون دوست نداری خداراشکر) قسمت baby first moves برات جدید بود وایسادی ببینی. بعد شروع کردی هرکاری بچه ها و عروسکها میکردن تکرار میکردی: دست دسی، بالا بردن دستات و نی نای نای و از همه بامزه تر اونجایی بود که یه نی نی شروع کرد یکی در میون پاهاش را بالا ببره، شروع کردی اداش را دربیاری به نوبت پاهات را خم میکردی و بالا میاوردی میخواستم بخورمت...5 دقیقه بیشتر ندیدی و رفتی سراغ بازیگوشی، بقیه اش را خودم دیدم
مامان بزرگ چند روز پیش برده بودت تو حیاط توپ بازی. شما هم میخواستی توپ را با دستت برداری که بهت یاد میده با پاهات شوت بزنی. از اون روز شوت زدن یادگرفتی و پاهات را میشناسی و بهمون نشون میدی، زبون و گوش را هم بلدی ولی همیشه نشونمون نمیدی
وقتی از سرکار میام تا جایی که بشه اول میبرمت پارک و امامزاده و ...خلاصه یه چرخی میزنیم. چند روز پیش که فقط رفتیم تو پارک سرکوچه یه بستنی خوردیم و اومدیم خونه تا کفشهات را در آوردم چنان گریه ای کردی، از اون گریه الکی ها که اشک نداره...خلاصه بردمت تو بالکن و درختا و گلها و جوجوها را دیدیم
کلا خیلی بازیگوشی و هرکس می بینتت میگه همه رفتارهات مثل پسرها می مونه ولی گل دختر مایی
وقتی کسی خوابه و میخوای نخوابه اینقدر میای انگشت تو چشمش میکنی تا بنده خدا از ترس کور شدن بیدار میشه