تسنیمتسنیم، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

امید دل مامان و بابا

27 سال بعد

1391/11/13 12:01
نویسنده : مامان و بابا
900 بازدید
اشتراک گذاری

لباس بابا

مامان بزرگ تسنیم خیلی با سلیقه خیلی از وسایل و یادگاری های صدرا را نگه داشته. این پیرهن سیسمونی بابا صدراست که چون بعد از صدرا نوه دختری و خواهری نبوده همینجور نو مونده و رسیده به دخترشقلب بافتش هم کار مادر بزرگ صدراست.

لباس

***********************************************************************

این هم یه دفترچه است که مامان بزرگ مشخصات(مشخصات تولد، قد و وزن هر ماه و بیماری ها) دوتا پسرهاش از تولد تا چهار سالگی را نوشته. قراره من هم در ادامش برای تسنیم بنویسمد

دد

#######################################################

سه شنبه بالاخره رفتیم خونه محمد سجاد اینا. ماشاالله خیلی خوردنی بود. یه نفر باید در خدمتش باهاش بازی میکرد وگرنه آقا کلی غر میزد که حوصله ام سر رفتخنده

محمد سجاد

با کلی سختی و از میون چندین عکس، این بهترینی بو که تونستیم ازشون بگیریم از بس تحرک هردوشون زیادهزبان

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان تسنیم سادات
13 بهمن 91 14:49
چقدر نازو قشنگه ....
ای خــــــدا چقدرم به تسسنیم خانم میاد
چه مامان بزرگ با حوصله ای ....
آخه قبلنا کمتر کسی این کارها رو میکرد یادداشت کردن مشخصات نی نیاشون ...
یا نهایتش فقط برای بچه اول ...
میگم مامانی فرشهای شما هم که روشنه با این جوجه چی کار میکنید ؟کثیف کاری نمیکنه ؟


خداییش مادر با سلیقه و حوصله ای هستن
مامانی یه لکه بر فرش خریدیم سه سوته تمیز میکنه لکه ها را
میخواستم امسال فرشها را بدم بشورن گفتم بذار برای سالهای بعد
مامان تسنیم سادات
13 بهمن 91 23:33
راستی مامانی این عکس تسنیم رو که عوض کردین اینم با همون عکس آتلیه ای هاست ...؟؟؟ خیلی ملوسه ... من عاشق عکسای سیاه و سفیدم
زهرا (✿◠‿◠)
14 بهمن 91 0:36
الهی... چقدم بهش اومده..... دخمل خوشگــــلم... ******************** مام همه ی وسایل نوزادیمون و مامانم واسمون نگه داشته!! هنوزم پیش مامانمه و نمیده به خودمون!!!!
الهام مامان آوینا
14 بهمن 91 1:11
بارک ا... به مادر همسرتون و مادر همسر خودم. دستشون درد نکنه.... مادر همسرم هم دقیقا چنین شخصیتی دارن.... ولی اصلا معلوم نیست که برای 27 سال پیشه!!!!!!!!!!!!!! لباسه را میگم....... ماشاا... هزار ماشاا... به جون محم سجادجووووووووون و صد البته به جون تسنیم خانم باشه.... چه موهای محمد سجاد پرپشته.... خیلی وقت بود سر به وبلاگ محمد سجاد نزده بودم....عکسش برام جالب بود...زینب جووون لکه بر فرشت اسمش چیه... ما که هر چی امتحان می کنیم فایده نداره..... اخر سر شامپو فرش گرفتم . اگه ازش راضی هستی اسمش را برام بگذار عزیزم...
الهام مامان آوینا
14 بهمن 91 1:15
یادم رفت بنویسم که عکس های تسنیم را یکی یکی رو میکنی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟// چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ منظورم عکس درباره وبلاگشه ... ندیده بودم. عکس اتلیه اس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ زیبا افتاده...


بله همون آتلیه است
آخه عکسش تازه رسیده به لب تاپم
فاطمه (مامان محمدسجاد)
14 بهمن 91 13:33
از دست این دوتا وروجک که نذاشتن یه عکس درست و حسابی ازشون بگیریم. راستی زینب جون عکسا چی شد؟

مامان آوینا جون ، یه سر هم به ما بزن خوشحال می شیم. من که همین الام دارم می رم توی وب آوینا خانم.


ایمیلت را برام بفرست
سمان مامان آرشیدا
15 بهمن 91 0:34
وای چه مادر بزرگ با سلیقه ای داره تسنیم جون.
خوش به حالش.
چه لباس قشنگی هم هست. چه بهش میاد ماشاللا.
خیلی تمیز و شیک بافته واقعا.
دست بافنده درد نکنه.



مامانی همسرم بافته که الان بعد از 27 سال روتن نتیجه اش میبینه. فکر کن لباس ببافی هیچکس نپوشه بعد از 27 سال نتیجه ات بپوشه خیلی جالبه...
یاسمن
15 بهمن 91 0:46
سلام عزیزم. آخی نازی چقد شما مثل مایید مادر شوهر منم 2 تا پسر داره مثل اونم با سلیقه و خیلی چیزا رو نگر داشته اونم دختر دوست داشته و لیی دختر دار نشده و بعضی چیزا مثل پاپوش و گوشواره و ... از اونموقع نگر داشته و اسم این وروجکا تسنیم خانومی
لپ تسنیم خانومو بچلون از طرف من
راستی اون تل صورتی که سرشه یه زرد هم داره که مادر شوهرم خریده از سمرقند تو جنت آباد جنوبی. یه تلشم از تبریز خریدم خیلی قشنگه . یه تل قشنگ هم داره اونم از دخترک پسرک شریعتی بالاتر از سید خندان خریدم. عکساشو بعدا می زارم. کاش آدرستونو داشتم برات می خریدم میفرستادم عزیزم


مرسی عزیزم لطف داری
شاید رفتیم اینایی که گفتی یه سری زدم
تلهاش سرش را اذیت نمیکنن؟تسنیم که دیگه نمیذاره هیچی رو سرش باشه چه روسری و کلاه چه تل و..
مامان طه
15 بهمن 91 12:27
ماشالا به دخملی لباسه چقد بهش میاد مامانی بروزما
یاسمن
15 بهمن 91 12:38
آخه من کسیو ندارم اینجا. مادر شوهرمم اینجا نبود رفته بودن مسافرت. به خونواده شوهرمم نمیشد بگم بیان.این شد که تهنا رفتیم.اتفاقا اونجا می دیدم همه مثل شما اومده بودن.خیلی خوب بود


پس کاش باهم رفته بودیم
سمان مامان آرشیدا
15 بهمن 91 14:25
مامان تسنیم جون آرشیدا هم گوشواره شو میکشید. منم هی حرص میخوردم و میگفتم گوشواره نه. یا دستشو میکشیدم . ولی مدتیه بی خیالش شدم. میبینم با گوشوارش بازی میکنه با انگشتاش نمیخواد بکشه یا دربیاره.
منم هیچی بهش نمیگم تا خودش از سرش بیفته.
به خصوص موقع خوابیدن که روی پامه باید گوشوارشو دست بزنه تا خوابش ببره.هههههههههه


آخی چه با مزه
فعلا که باباش مخالفه گوش سوراخ کردنشه
sara
15 بهمن 91 16:55
,واقعا آفرین خوش به حال تسنیمی و شما
خاله اسیه
16 بهمن 91 1:31
افرین به باباش نزنی گوش بچه را سوراخ کنی بذار بزرگ شه خودش تصمیم میگیره


باباش هم همینو میگه. میگه گوش خودشه هروقت خواست سوراخش میکنه
مامان تسنیم سادات
16 بهمن 91 10:59
آخخخخخخی عکس بالا چه خنده ای کرده .....
عززززززززززززززیزم خیلی خنده اش شیرینه ...


مرسی خاله مهربون
فکرکنم اونجا حدودا شش ماهشه
sara
16 بهمن 91 22:39
ای ول از الان به نظر بچه تون احترام می ذارید !



به نظر بچمون احترام میذاریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامی امیرحسین
17 بهمن 91 14:40
چه خوشمل شده! ماشا...
مامان طهورا عسلی
18 بهمن 91 18:37
ماشاالله به این مادر بزرگ با حوصله