تسنیمتسنیم، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

امید دل مامان و بابا

یه ناهار با آرامش؟؟؟

1391/10/11 21:15
نویسنده : مامان و بابا
408 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه بعد از یه حمام با یه دلاک خوب که بابایی باشن، حسابی خوابت گرفته بود. حدودای ساعت 12 و نیم خوابیدی تااااااااا 3. و اینگونه شد که اولین ناهار بعد از شروع تحرک و غلت زدنت بود که نیومدی یه راست بشینی وسط سفره و چنگ بندازی به بشقابای ما. یا کل سفره را بکشی و نوشیدنی ها بریزهزبان اولش گفتم خوب امروز دیگه لازم نیست با بشقابهای تو هوا غذا بخوریم!!!!!!! ولی وقتی نشستیم بخوریم دلمون گرفت. بابا صدرا که همش میگفت وای چقدر جاش خالیه. اصلا غذا مزه نمیده و... کبابی که از کبابی محل گرفته بودیم بهمون مزه نداد جای خالیت برامون خیلی سخت بود. اصلا همه زندگیمون با وجود تو مزه خوب خوشبختی گرفته....

خواب دخملی در هنگام ناهار جمعه 8دی

پ.ن: مهدی پسر همکارم 9دی بدنیا اومد. اتاق عمل بودم که بدنیا اومد یه پسمل تپل مپل! حسابش از دستم در رفته که چندمین پسراز آشنایانه که امسال بدنیا اومده. قربونش برم دخترم ارشد همشونهماچبغل

عشق دمپایی

این هم عشق دمپایی ما با آب دهان آویزوننیشخند همون روز. لباسش را مامان بزرگش دوخته.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان تسنیم سادات
11 دی 91 23:16
آخـــــــــــــــــــــی .... نازی ....
آدم واقعا نمیدونه وقتی هستن یه غذای درست و حسابی و با آرامش نمیتونه بخوره ...
وقتی هم که نیستن اصلا از گلو پایین نمیره .....


واقعا همینه که گفتی
مامی امیرحسین
12 دی 91 11:55
بچه ها موجودات عجیبین! تا هستن همش باید دنبالشون بدویی وقتی ام نیستن جاشون خالیه و بهت نمی خوش نمیگذره!
الهام مامان آوینا
12 دی 91 17:56
خیلی ناز خوابیدی عزیزم. میگما چه مامااااااااااااانی هنر مندی............. شیطنت های بچه ها واقعا گاهی اوقات خیلی شیرینه. دیروز چه بساطی داشتیم اوینا سه تا انگشت دستش را چسبوند به دیواره بخاری... خدارا شکر سوختگیش خفیفه ولی چه جیغایییییییییییییییی....


H
آخیییییییی عزیزم پاستیل هاش سوختن
مامان تسنیم سادات
13 دی 91 19:17
سلام برحسین و اربعینش ... سلام بر اربعین و زائرینش ... اربعین سالار شهیدان تسلیت باد ....
بابای امیرحسین
14 دی 91 1:38
می بینم که آقا صدرا هم به درجه رفیع دلاک نائل هستن! میگم ما باباها تو این دنیا افتخاراتی کسب نکردیم، همین درجاتی که این فسقلیها بهمون میدن بسمونه! البته خودمو عرض میکنم! آقا صدرا که شانشون اجل براین حرفاست...
فاطمه (مامان محمدسجاد)
14 دی 91 15:30
نازی عزیزم چه خواب خوشی. دلم برای یه همچین خواب آرومی تنگ شده. خوش به حال بچه ها که این قدر بی دغدغه می خوابن و بیدار می شن.
فهیمه مامان سینا
18 دی 91 1:25
واقعا ها وقتی کوچولوهامون خواب باشن یا یه جای دیگه ...اصلا زندگی بهمون مزه نمیده چه خواب نازی