تسنیمتسنیم، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

امید دل مامان و بابا

مشکلات ما مادران شاغل

1391/8/7 16:53
نویسنده : مامان و بابا
388 بازدید
اشتراک گذاری

1- یکی دوروز بعد از رفتن به کار خودش را نشون داد: کم شیری!!! خیلی سخت بود. نه تنها برای صبح تا ظهر تسنیم نمیتونستم شیر بدوشم بذارم بلکه عصر به بعد هم به یکباره شیرم کم شده بود که برای دخترکم و البته خودم خیلی سخت بود... دلایل زیادی داشت: کم خوابی(آخه من باید حدود7 صبح بیمارستان باشم) و کم مکیدن تسنیم مهمترین هاش بود. با خوردن قطره شیر افزا و شیر و مایعات بیشتر و اینکه از عصر فقط به تسنیم شیر خودم را بدم تا حدودی رفع شد.

2- کم خوابی یا بهتر بگم بی خوابی نیشخند وقتی یه دختر پر انرژی داری که دو سه ساعتی در طول روز میخوابه نباید انتظار داشته باشی خانم ساعت 10 خوابش ببرهزبان من و بابای خسته اش همینجور با چشمای نیمه باز رو تخت مینشینیم تا خانوم از سروکول ما بالا بره و انرژی اش تموم بشه و رضایت بده بخوابه. اونم ساعت چند؟؟؟12 شب!!! بعد هم که من ساعت 5.5 بیدار میشم که مثلا تاخیر نخورم ولی همه روزهای این دوهفته را تاخیر خوردمنیشخند بماند که نصفه شبها شیر هم میخواهدقهقهه

3- روزهایی که صبح ها تحویل مامان بزرگش میدیم خیلی جدایی سختیه. خصوصا اگه بیدار باشه و خصوصا اگه مثل امروز سرحال باشه و کلی برات ذوق کنه...سخته خیلی سخت...دلتنگی در طول روز را که دیگه بماند. باز خوبه که تو کامپیوتر اتاقمون عکساش را دارم و مرتب میرم گلم را نگاه میکنم.

4- شرمندگی از مادربزرگها برای نگهداری دخترم که مثل یه دسته گل نگهش میدارن کلی براش زحمت میکشن...

5- دیگه وقتی از سر کار میام خونه تسنیم خانوم کلی ذوق میکنه و خودش را پرت میکنه تو بغلمبغل اجازه هم ندارم حتی برم دستام را بشورم یعنی اگه برم و بغلش نکنم چنان گریه ای میکنهزبان مادربزرگها مجبورن خانم را بغل کنن بیارن کنار دستشویی و من هم همینطوری که دستام را میشورم با تسنیم حرف بزنم وگرنه...

بعد هم بریم باهم بازی کنیم و شیر بخوره. وقتی از سرکار برمیگردم خیلی خسته ام (کار بیمارستانی و مسافت زیاد برگشتن و مترو و...) ولی قربونش برم کلی بهم انرژی میدهماچقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان تسنیم سادات
7 آبان 91 17:06
چقدر سخته واقعا ....
خدا کمکتون کنه بی خوابی مهمترین عامل کم شدن شیرتونه ... هر چه قدر هم که مایعات بخورین جای خواب رو نمیگیره....


من مشکلاتش را هم دوست دارم...
خاله پرهام
8 آبان 91 0:39
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام رمز داره عکساتون که! تسنیم جون چطوره؟ دلمون تنگ شده براش
مامانی
8 آبان 91 1:21
چقد سخت سلام خانومی خوبی؟ بروزم منتطرم عزیزم
الهام مامان آوینا
8 آبان 91 23:33
خصوصی داری عزیزم آوینا هم همینجوری از سر و کول ما می ره بالا . باباش کلی ذوق می کنه که دخترش این کارا را میکنه!!!!!!
زهرا
9 آبان 91 16:48
خدا بهتون نیرو و توان مضاعف میده انشاا...
مامان زهرا كوچولو مسافر كربلا
16 آبان 91 11:16
و اين گونه مي شود كه بهشت زير پاي مادران است...
سمانه مامان آرشیدا
19 آبان 91 0:47
آخی عزیزم. درکت میکنم. من که یه ساعت برم بیرون آرشیدا وقتی میام انقدر ذوق میکنه برام و اگه بغلش نکنم ناراحت میشه و گریه میکنه. خدا بهت توانایی و صبر بده عزیزم.