تسنیمتسنیم، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

امید دل مامان و بابا

و اینک روز عرفه

1391/8/7 16:56
نویسنده : مامان و بابا
319 بازدید
اشتراک گذاری

امروز روز عرفه است و دخمل گلم قرعه نوشتن رو مامانی به نام بابای دیوونه زده!!!!

خوب از خط اول معلومه که میخام تو چه فضایی بنویسم!

اول برات بگم که این روز برای من و مامانی یه روزه خاصه!!!آخه اولین باری که ما با هم در مورد باهم رسیدن به خدا حرف زدیم روز عرفه بود!!میشد 19 دی سال 1384!!!بعدش مامان با خاله آسیه رفت حرم حضرت عبدالعظیم و من رفتم امامزاده خودمون!!!خیلی روز خاصی بود!!و جالبه تو این سالها ما هرسال عرفه رو خاص گذروندیم،اما بابا جونم بگذریم میخام برم سراغ دیوونگی!!!

تو روزعرفه رسمه همه اونهایی که تو مکه هستن باید در صحرای عرفات باشن و مقیم باشن!!!اما یه عزیزی که خودش فقه و رسوم رو از همه بهتر میدونست یه کار خاص کرد تو این روزا و نشون داد عارف به روز عرفه یعنی

حسین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بله حسین علیه السلام!!!!برای خدا دست  خانوادشو گرفت و تواین روزا راه افتاد به سمت!!ک ر ب  و ب ل ا!!!وای کربلا!!گریه

یه همسفرایی هم با خودش برد که نگو!!!دل ادم گیره تک تکشونه!!!اما عجیب ترین قسمت این کاروان  که میدونستن آخرش جنگه در این سفر!!یه تعداد زن و بچه بود!!!به فرماندهی زینب سلام الله علیه!!!آخی!!!یه نی نی هم داشتن!!!یه نی نی 6 ماهه!!!یعنی درست مثل الآن تو عزیزم!!!!یعنی تو حالتی که باباشو میشناسه!!!مامانشو میشناسه!!!!عموشو!!!!!گریه!!!!وای!!!!!!!تو راه چه دل بری میکنه این نی نی کوچولو!!!!احتمالا همه مقهور دلرباییش شده بودند!!!!

و این یعنی حسین بایستی یه بلا و امتحان دیگه رو پشت سر بذاره!!!!امتحانی که خدا نخواست عموی نی نی این اتفاق رو ببینه!!!و حسین دید!!!گریهگریهگریه

وای !!!!!

و فردای عرفه عید قربان است!!!عیدی که خدا دلش برای ابراهیم علیه السلام سوخت و به جای اسماعیلش قربانی از  آسمان فرستاد!!!!اما سال 61 هجری قمری!!!درست در روز دهم محرم!!!خدا خواست بزرگترین غم های عالم رقم بخورد و حسین خدا پشت سر هم قربانی دهد!!!حتی همون سرباز کوچک رو!!!خدایا حکمتت رو شکرگریه

 

 بابایی به من ایراد نگیر که این همه دلم بارونیه!!!آخه امسال یه 6  ماهه دارم و با هم داریم وارد محرم میشیم!!!کی بشه باهم بریم کربلا

 

این نکته رو هم بگم که امروز به خواست خدا داریم میریم چیذر باهم عزیزم!!!که خودت خوب میدونی کجاست!!بعدشم چون شب عید میریم خوش گذرونیهوراهوراهورا

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامانی
4 آبان 91 12:46
خوش بگذره عزیزم
مامان تسنیم سادات
4 آبان 91 13:41
التماس دعا....
مامانی
5 آبان 91 0:35
سلام عزیزم خوبی؟ عیدت مبارک بروزم منتطرتم
بابای امیرحسین
6 آبان 91 18:18
سلام قبول باشه... دل ماهم سخت گرفته مثل آسمون الان تهران!هوای عید نداریم... چون کاروان کربلا راه افتاده! نمی دانم تا محرم این داغ مارا به آتش میکشد و می سوزاند یا نه!
خاله پرهام
8 آبان 91 0:42
سلام قبول باشه چه جالب 19 دی 84!!!! برای من خاطره بدی رو زنده میکنه. ایشالا که برای شما و نینی گلتون آغاز زندگی پر از معنویت و ایمان به خدا بوده باشه