تسنیمتسنیم، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

امید دل مامان و بابا

خدمت

1392/10/1 9:55
نویسنده : مامان و بابا
337 بازدید
اشتراک گذاری

روی برگه سفید بابا نوشته تاریخ اعزام اول دی. امروز بابا ساعت 5 صبح رفت سمت میدون سپاه . ساعت 6:40 بود که زنگ زد کارش تموم شده و داره میاد سمت خونه. از امروز یه دوره سخت دوماهه زندگی مون شروع شده: دو ماه آموزشی سربازی بابا. این دو ماه برای همه مون خیلی خیلی سخت میگذره تو این 20 ماه زندگی شما دخترم نهایتا بابا 2 روز خونه نبوده ولی حالا... میدونم خدا خیلی خیلی مهربونتر از اونیه که فکر میکنیم و حتما بهمون کمک میکنه این دوری را به نیکی بگذرونیم

پ.ن1: بابا میگه اربابمون تو روز عاشورا کاری کرده که هیچ سختی ای برای هیچ کس ذره ای از مصائب اون حضرت نمیشه ولی نمیدونم چرا من این روزها انگاری ملموس تر روضه سه ساله را می فهمم... روضه وداع را درک میکنم...

پ.ن2: چه سریه که اکثر اتفاقات مهم زندگی ما تو این زمانها میوفته: ایام اربعین و ایام شهادت یا ولادت مادرمون حضرت زهرا(س)...

عکس برای حدودا 20 روز پیش هست که میرفتیم مهدیار را ببینیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

فاطمه (مامان محمدسجاد)
1 دی 92 23:11
سلام خواهی دید که خیییلی زود می گذره. اصلا مگه کلا چقدر مونده تا آخر بهمن؟ اینم میشه جز خاطرات جذاب زندگشتون انشاالله. غصه نخوریا زینب جون. من که آقامون رفت سربازی اصلا نفهمیدم کی تموم شد.( البته اون موقع اصلا نمی شناختمشون.)
مامان و بابا
پاسخ
کاش همسری ما هم مثل آقای شما رفته بود سربازی من نمی فهمیدم ولی خدا را شک فعلا که دو روز و نیمش تموم شد
مامان طهورا
2 دی 92 1:12
سلام خواهر همسری ما هم بعد از ازدواجمون رفت سربازی تازه من اونموقع عروس یک ماهه بودم فکرش رو بکن چه حالی داشتم............................
مامان و بابا
پاسخ
کاش من هم عروس یک ماهه بودم نه با یه بچه 20 ماهه که تموم زندگی اش باباشه جواب خصوصی ات هم مثبته
عمه سارا
4 دی 92 11:00
سلام عزیزم ان شاالله زودی این روزا به خیر و خوشی می گذره اصلا غصه نخور اگه کاری داشتی ما در خدمتیم دخملی رو هم از طرف من ببوس
مامان و بابا
پاسخ
ممنون(به قول تسنیم ممنو) عمه سارا جون به تسنیم میگیم امیرعلی چیکار میکرد؟ ادای گریه پسرت را انقده با مزه درمیاره
ماماني
5 دی 92 9:57
سلام. واااااي چقدر جالب ميدونيد چرا؟! من يه ني ني تو راه دارم كه دختره. همسرم دوست داره اسمش بزاريم تسنيم. من امروز اومدم تو گوگل معناي اسم تسنيم سرچ كنم كه با وبلاگتون آشنا شدم. و اما نكته جالب! همسر منم سربازين. از اول آبان شروع شده.و انشاالله تا دو هفته ديگه اموزشيش تمومه. يعني با تك تك سلولام حالتون درك ميكنم. اين قضيه برا من خيلي بزرگ بود. از اول ازدواج تا حالا. ولي الان بهتون ميگم خيييييلي بهتر از از اون چيزي كه تصور ميكنين ميگذره.يعني فكر نكنم كسي تو زندگيش بيشتر از من نگران سربازي همسرش بوده باشه. ولي ميگذره. موفق باشيد
مامان و بابا
پاسخ
ممنونم خیلی جالبه واقعا کلا اسم تسنیم که خیلی کمه بعد هم تسنیمی که باباش سرباز باشه فکر کنم فقط دخمل من و شما می مونه چقدر سربازی اش طولانی شده مگه آموزشی 2 ماه نیست؟ انشاالله بارداری راحتی داشته باشی و دخترت سالم و صالح باشه برات
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
5 دی 92 15:58
آخخخخخخى عزيزم جاشون خالى نباشه ... الهى بگردم تسنيم چى كار مى كنه ..؟ خدا كمك كنه بهتون دور و برش رو خلوت نكنى كه به نه بگيره ...
مامان و بابا
پاسخ
فعلا دورش شلوغه ولی خوب بالاخره...
زهرا(مامان طه)
5 دی 92 21:30
سلام عزیزم انشالله به خیر و خوبی تموم بشه بروزم
مامان و بابا
پاسخ
چه عجب خانوم برگشتین؟ ممنونم شما دعا کنین برامون
مامی امیرحسین
6 دی 92 12:59
وای خیلی سخته....... امیدوارم زودی تموم شه!!
مامان و بابا
پاسخ
واقعا سخته شما دعا کنین مثل برق و باد بگذره
زهرا
7 دی 92 9:42
وای خدا پس کو اون تسنیم کوشولو؟ چقدر بزرگ شده ماشاالله. غصه ی سربازی رو نخورین که به امید خدا زود میگذره
مامان و بابا
پاسخ
اتفاقا یاد بابای حنانه بودم که چند ماه پیش یه پست برای سربازیشون گذاشته بود
ماماني
7 دی 92 11:07
چرا آموزشيشون دو ماهه. ولي همسر من افتادن سپاه. از اول آبان كه رفتن حدود 20 روز بهشون مرخصي اجباري دادن. يعني در واقع 20 آبان آموزشي شروع شد. يعني دارم روزارو ميشمرم تموم شه ها! در هيييييچ دوره اي از زندگيم اينقدر عاشق گذشت زمان نبودم
زهرا (مامان طه)
8 دی 92 15:17
سلام زینب جان بروزم
مامان سها
10 دی 92 0:22
سلام مامانی.. جاشون خالی نباشه همسر من که معاف شده نمیتونم بگم درکتون میکنم.. اما امیدوارم این روزا زودی تموم شه و سه نفری دور هم جمع شید
فاطمه (مامان محمدسجاد)
12 دی 92 10:19
زینب سادات! کجایی؟ چرا هرچی میایم خبری ازت نیست؟ اوضاع خوبه؟ تسنیم خوبه؟ شما خوبید؟ همه خوبن؟
مامان و بابا
پاسخ
خوبیم شکر خدا بابای تسنیم اومده بود که تازه الان رفتیم ترمینال رسوندیمش و اومدیم خونه تسنیم هم خوابیده و من وقت کردم بیام نت واقعا وقت نمیکنم بیام سراغ وبلاگ ماشاالله تسنیم خیلی انرژی داره و ما هم همش باید باهاش باشیم
شیوا‏(دوست مامان زینب‏)‏
12 دی 92 16:53
in niz bogzarad dustjunam