سه شب سخت ما
این چند روز خیلی بهمون سخت گذشت... چهارشنبه شب فهمیدم که تب داری..بی حال شده بودی تب بالای حدود 38.5 درجه(بایستی به درجه زیر بغل نیم درجه اضافه کرد که میشد حدود 39 )..کلی هم بالا آوردی!!!هر شش ساعت بهت استامینوفن دادیم ولی 4-5 ساعت بعد دوباره تبت میرفت بالا... پریشب اینقدر تو خواب بالا رفته بود که با ناله بیدار شدی و با بابا پاشویه ات کردیم.. همه فامیل برات دعا خوندن که خوب بشی...مامانی و مامان بزرگ کلی نذر کردن...
دیشب رفتیم بیمارستان کودکان مفید..پریشب هم یه بیمارستان دیگه.. اینقدر تو اورژانس مفید نی نی مریض بود که سه ساعتی منتظر موندیم تا نوبتمون بشه!!!!!!! دکتر معاینه ات کرد و چون هیچ علامت دیگه ای به غیر از تب نداشتی و به خاطر اینکه با استامینوفن تبت میومد پایین گفت همین استامینوفن را هر چهارساعت بهش بدین. اگه تا فرداشب بازهم تب داشت و بی حال بود و میل غذا نداشت حتما دوباره بیارینش...آخرش از دکتر پرسیدم ممکنه به خاطر دندونش باشه گفت احتمال داره...!!!
امروز تبت بهتره..ولی کلا این چند روز خیلی بی حالی و خبری از دخمل پر انرژی من نیست...من فکر میکنم دندون هات اذیتت میکنن آخه خیلی با حرص بیشتری نسبت به قبل همه چیز را گاز میگیری و لثه هات اینقدر سفت شدن که وقتی دستام را میکنی تو دهنت و گاز میگیری واقعا دردم میگیره!!
امروز و پنج شنبه به خاطر بیماریت نرفتم سرکار...دلم گرفته که مثل قبل پرانرژی نیستی...زود زود خوب بشو کوچولوی ناناز مامان و بابا
پ.ن: فردا هشتمین ماه زندگی ات تموم میشه...خدایا بسیار ممنونیم به خاطر این هشت ماهی که به ما دختری ارزانی داشتی که به آمدنش به زندگی همه مان شور و انرژی بسیاری داد...